بایگانی برچسب‌ها: ایران

دُر و گوهر – سری جدید – شماره دهم


خبرنگار: آقای فرگوسن تا چه حد در جریانِ بازی از منبعِ آسمانی کمک طلب می‌کردید؟
آلکس فرگوسن: در آبردین که بودم، یک شب بازی داشتیم با سلتیک. دقایقِ آخر بود که برگشتم سوی تماشاگرانِ سلتیک. دیدم بیشترشان دست بُرده‌اند به آسمان و دعا می‌کنند تیم‌شان برنده شود جلوی ما. همان لحظات فهمیدم همان قدر که من نیاز به کمک از بالا دارم، حریف‌ام هم دارد. پس بهتر است بیشتر روی توانِ خودم متمرکز شوم.

منبع: گل دات کام

دختر همسایه – برادران طلائی


برادران طلائی / خوانندگان دهه 50

http://www.4shared.com/embed/77098124/62a533d0

تو کوچه‌مون دختری قد بلنده * آبله‌رو و کچل و لونده

شکم آورده طبل اسکندری * می‌خواد اونو به ریش من ببنده

نمی‌دونم که قسمتم چی می‌شه * عاقبتم با این کچل چی می‌شه

نمی‌دونم که قسمتم چی می‌شه * عاقبتم با این کچل چی می‌شه

به من می‌گه که بچه مال توئه * تو شیکمم روده‌هامو می‌جوه

آبرو مو برده توی محله * عکسشو چاپ کرده توی مجله

با آب و تاب داده زیرش نوشتن * تو خواب بودم بچه بارم گذاشتن

رفته کرده ز دست من شکایت * ننه‌ی پیرش از او کند حمایت

نمی‌دونم که بچه مال کیه * این زنیکه چرا از من شاکیه

نمی‌دونم که بچه مال کیه * این زنیکه چرا از من شاکیه

بعد از اینکه با من دعوا نمودند * یه روز که من به خونمون نبودم

ننم می‌گفت نشسته بود تو هشتی * آواز می‌خوندش به نوای دشتی

اگر تقی نبود تو سر نداشتی * اگر نقی نبود کمر نداشتی

دوتا دستات مال بقال کوچه * دوتا پاهات از پرتقال فروشه

چشم و گوشت مال حسین کبابی * به من می‌گه بکن تو یک ثوابی

بچه درست شده به این تمیزی * خدا رو خوش میاد آبروریزی؟

ننش شکایت شو پس گرفته * ولی یقه مو این ناکس گرفته

میگه نمی‌دونم الا و بلا * بچه مال توئه نه مش یداللّه

شما بگین که بچه مال کیه * این زنیکه حرف حسابی‌ش چیه

شما بگین که بچه مال کیه …

——————————————————————————

اسم این خوانندگان در آن زمان به صورت «طلائی» نوشته شده همه جا، من هم تغییر ندادم!

یاد تو – جمال الدین منبری


جمال الدین منبری

جمال الدین منبری

یاد تو

شعر: سعدی –  آهنگ: محمد سریر – خواننده: جمال الدین منبری

هر که‌ دل آرام‌ دید از دلش‌ آرام‌ رفت‌

چشم‌ ندارد خلاص‌ هر که‌ در این‌ دام‌ رفت

یاد تو می‌رفت‌ و ما عاشق‌ و بی‌دل‌ بدیم‌

پرده‌ برانداختی‌ کار به‌ اتمام‌ رفت

‌‌

گر به‌ همه‌ عمر خویش‌ با تو برآرم‌ دمی‌

حاصل‌ عمر آن‌ دم‌ است‌ باقی‌ ایام‌ رفت

ما قدم‌ از سر کنیم‌ در طلب‌ دوستان‌

راه‌ به‌ جایی‌ نبرد هر که‌ به‌ اقدام‌ رفت

دانلود کنید، اینجا

‌متن شعر از اینجا

توضیحات بیشتر درباره‌ی آهنگ، اینجا و اینجا

مصاحبه با شخص خواننده، اینجا

* پ ن: نخندید… این قظعه برای دیوانه‌های دهه شصت، یعنی نوستالوژی آد‌مها و خانه‌ها! آدمهایی که رفتند ونیامدند. خانه های که خراب شدند و نماندند…

ای آقا! شما چه انتظاری داری؟؟


1- توی تونل رسالت بودیم که آمبولانس آژیرکشان آمد، تقریبا اکثر ماشنها با رضا و رغبت، یا با فحش و نفرین لاین اول را باز می‌کردند برای آمبولانس. اما یک پرایدی بود که افتاده بود جلوی آمبولانس و کنار نمی‌رفت. با اینکه جلویش خلوت بود و می‌شد تندتر برود حتی، یا بکشد کنار که مریض بیچاره برسد به بیمارستان اما همچنان توی لاین سرعت بود و مزاحم. آخر سر آنقدر آمبولانس بوق و آژیر زد و توی بلندگو گفت بکش کنار، که پراید از رو رفت و کشد لاین کناری و در همان حال دستش را آورده بود بیرون وانگار فحش می‌داد به راننده آمبولانس!!

2- تقاطع تخت طاووس و سهروردی، چراغ طولانی دارد و بعدازظهرها به شدت هم شلوغ است. آمبولانس آمده بود پشت چراغ قرمز و دویست متری فاصله داشت با تقاطع. یک ماشین پلیس راهنمایی رانندگی بود با دو مامور و یک موتورسوار و چندتایی افسر و گروهبان. جمع‌شان جمع بود. هفتاد ثانیه‌ای زمان چراغ بود. اما با وجود آن همه آژیری که آمبولانس می‌کشید، محض رضای خدا یکی از این پلیس‌ها نرفت چراغ را تنظیم کند که سبز بشود و مریض برسد به بیمارستان یا آمبولانس برود سروقت مریضی چیزی.. پلیس‌ها آنقدر سرگرم جوک گفتن و یک قل دو قل بودن که هیچ کدام حتی نگاه نکردند به آمبولانسی بدبخت. راننده آمبولانس آنقدر دست تکان داد از توی ماشین که آخر سر یکی از این افسرهای وظیفه گویا دلش سوخت. بدو بدو آمد و ماشین‌های جلویی را جابه‌جا کرد تا آمبولانس توانست نم نم برسد به خط اول، که دیگر چراغ سبز شد و رفت.

3- رییس پلیس آبادان می‌گفت چرا آن عکاسی که عکس گرفته از چاقوکشی در استادیوم، یا فیلم‌برداری که یک دقیقه فیلم داشته، نیامده به پلیس بگوید که آنجا دارند چاقو می‌زنند همدیگر را، به فرض که پلیس ندیده بود، چرا آنها گزارش ندادند. فردوسی پور گفت: ای آقا، همین‌جا توی میدون کاج راست راست زدند و کشتند و هیچ اتفاقی هم نیافتاد.

4- اولین حس شخصی من در مواجه با هر پلیس ایرانی، ترسه! بی هیچ دلیل خاصی و بی هیچ نوع خلافی که مرتکب شده باشم.

5- هیچ وقت «اتفاق» برای ما نمی‌افته. اینو همیشه مطمئنیم.

6- به تو چه اصلا؟؟

7-   «روز سیاه» برای مردم تهران

چاقوکشی در ورزشگاه آبادان

ما، ایرانی ها بی شرف ترین موجودات عالمیم!!

بدون عنوان – 56


زن گفت، با هق هق و فین کنان که، تو که همیشه می‌گفتی فقط مرگ ما رو از هم جدا می‌کنه!

دستی به سبیلش کشید و گفت: الانم می‌گم…

مرد، پک زد به سیگارش و دستهایش راگذاشت روی گردن زن و فشار داد.

– تو خودت خوب می‌دونی، من آدمی نیستم که زیر حرفم بزنم.

تهران – زمستان 88

ویدیوی ندا در سومین دوره رقابت‌های جوایز اوپن‌وب / عصیان


نیما در وبلاگش، عصیان می نویسه:

سایت مَشِبل یکی از سایت‌ها مشهور اینترنت در حوزه رسانه‌های اجتماعی هست. هدف رقابت جوایز اوپن وب پیدا کردن بهترین نوآوری‌های عمده در فناوری وب و دستاوردهای اجتماعی در حوزه رسانه‌هاست. برای سومین سال این سایت در نظر داره تا این مسابقه رو برگزار کنه. برنده‌ها با سیستم رأی‌گیری آنلاین توسط کاربران اینترنت انتخاب می‌شن.
اولین دوره این رقابت‌ها در سال 2007 و با بیش از 250 هزار رأی و بیشتر از 20 میلیون بازدیدکننده و همکاری بیشتر از 50 وبلاگ بین‌المللی برگزار شد.
دومین دوره هم در 26 حوزه و همکاری بیش از 100 وبلاگ بین‌المللی از 25 کشور و در 10 زبان برگزار شد که برنده‌ها با استفاده از 250 هزار نامزد و 80 هزار رأی در دور اول و 90 هزار رأی در دور دوم انتخاب شدن.
امسال هم که دوره سوم این رقابت‌ها برگزار می‌شه، تعداد شرکت‌کننده‌ها داره لحظه به لحظه افزایش پیدا می‌کنه. داشتم یه تعدادی رو نامزد می‌کردم و رأی می‌دادم که رسیدم به یکی از بخش‌های این مسابقه که به نظرم بسیار جالب اومد. در بخش عکس‌ها و ویدئوها، یک قسمتی هست که باید ویدئوی برتر سال رو در یوتیوب انتخاب کنیم. با خودم فکر کردم که تأثیرگذارترین ویدئویی که روی یوتیوب در سال گذشته دیدم، چیه. بلافاصله ویدئوی کشته شدن ندا آقاسلطان به یادم اومد. به نظرم این ویدئو تأثیرگذارترین در سال گذشته بوده و خیلی‌ها بعد از دیدنش در سراسر دنیا از موافق تا مخالف دولت ایران، واکنش‌های متعددی نشون دادن. به نظرم جا داره که کاربرای ایرانی برای رأی دادن به نامزدهای خودشون شرکت کنن و اگه موافقن در بخش بهترین ویدئوی یوتیوب، به همین ویدئو رأی بدن.
سیستم رأی دادن هم خیلی ساده‌ست. باید از طریق حساب کاربری توییتر یا فیس‌بوک در مشبل وارد شد و رأی داد. در واقع اگر عضو فیس‌بوک یا توییتر نیستین، نمی‌تونین رأی بدین.
اگه می‌خواین توی وبلاگ یا سایتتون به بقیه توصیه کنین که به این ویدئو رأی بدن، می‌تونین از بخش پروموت، یه ویجت برای این ویدئو درست کنین و توی وبلاگ یا وب‌سایتتون بذارین.

Nominate Neda's Video On Youtube

جایزه ی دلبرانه، یا از ماست که برماست!


ندادن جایزه به وبلاگستان فارسی برای انعکاس دقیق و به موقع وقایع اخیر، یک بی انصافی تمام عیار بود، اگر اتفاق می افتاد. و اشتباه است اگر «وبلاگستان فارسی» را فقط «وبلاگ» های فارسی بدانیم و بهتر است فضای «فارسی» وب را مفهوم آن بگیریم.

با این  حال اعطای جایزه به کسی که نه «وبلاگنویس» – به معنای تعریف متعارفی که می دانیم – است و نه «فعال عرصه وب»، تودهنی بدموقع و زشتی بود به فعالان اینترنت ایرانی که برای وقایع دقیق اتفاقات، بعضی‌هاشان حتی جانشان – تاکید می کنم روی «جان» – را به خطر انداختند و با انواع مشکل‌های باورنکردنی روبرو بودند.

کم نبودند کسانی که با گزارش زنده از درون وقایع، با ارسال خبرها، تصویرها و ویدیوها به توییتر، فیس بوک، یوتوب، فرندفید، گوگل ریدر، بالاترین، ای میل‌ها و … بار اصلی خبررسانی را در غیاب رسانه‌های بی طرف به عهده داشتند. اضافه کنید به این تعداد، هزاران نفری را که فقط با «شر» کردن و به اشتراک گذاشتن این خبرها، همه دنیا را به معنی واقعی کلمه خبر کردند از آنچه می گذشت در آن روزهای لعنتی.

خانم «دلبر توکلی»، نمی دانم چطور شما انتخاب شدید برای این جایزه، به هر حال یا داوران واقعن با فضای وب فارسی آشنا نبودند، یا ایرانیانی که به آنان مشاوره دادند، از سر ندانستن، یا خودخواهی و رفیق خواهی، شما را معرفی کرده‌اند. هر چه بوده، اگر کمی وجدان داشتی، نباید می‌پذیرفتی این جایزه را! نباید قبول می‌کردی!

خیلی‌های دیگر بودند، که هزاران برابر شما، استحقاق اندکی تشویق را داشتند. خیلی‌های دیگر را با تاکید می گویم و مطمئنم.

هر چه بر سر ما می آید، از حماقت و تنگ نظری و خودخواهی ماست. وبلاگستان فارسی واقعن باید خودش را شماتت کند بابت این اتفاق. مقصر خود ما بودیم که پشت همدیگر نبودیم هیچ وقت. چه از قضیه حسین درخشان بگیر تا این اتفاق آخر. تنگ نظری را کنار بگذارید و ببینید که چه راحت نادیده مان می‌گیرند.

مرتبط: + + + + + + + + + + +

مهدی مافی – رفقای قدیمی


من کلن موزیک کانتری را دوست دارم، هر چند که به نظر خیلی ها ممکن است چیپ باشد و بی کلاس (!!) اما حس خوبی دارم نسبت به این سبک. ریتم و انرژی که در موسیقی کانتری هست به نظرم در هیچ سبک دیگری به این حالت شاد و سرخوشانه وجود ندارد. قبلن در یک پست، یک نمونه از موسیقی خوب کانتری را گذاشته بودم. (Rednex – Cotton Eye Joe)

اما خودم یادم نمی آید که تا به حال نمونه ای از موزیک کانتری را که در ایران یا خارج، به فارسی ساخته شده باشد دیده باشم و شنیده باشم. یکی دوسال پیش این آهنگ را اولین بار از شبکه «ایران موزیک» شنیدم با یک کلیپ سردستی که انگار در حیاط خانه ای ساخته شده بود و با آنکه سعی شده بود که فضای سبک کانتری را داشته باشد، چندان کار موفقی نبود.

این بار آهنگ «رفقای قدیمی» یا «دوستان قدیمی» کار «مهدی مافی» با یک کلیپ شسته و رفته تر پخش شده است و به نظرم کار فوق العاده ایست. برخلاف خیلی از راک ها، رپ ها و هاردراک های ساخته شده در داخل ایران، متن خوبی دارد که برای ترانه ای با این مقیاس، می شود گفت عالیست. نوع سازبندی و تنظیم هم به نظرم خوب است و خوب هم اجرا کرده آهنگ را و ویدیو هم خوب است. در مجموع کار خوبیست. هم بسیار به ریشه های کانتری وفادار است و هم سرخوشی و شادمانی سبک را در آهنگ و متن و ویدیو نشان داده است. بشنوید و ببینید.

موسیقی:

ویدیو:

—–

پ.ن: درباره خود مهدی مافی یا گروهش نتوانستم اطلاعاتی پیدا کنم، اگر کسی اطلاعاتی داشت خوشحال می شوم اضافه کنم اینجا.

دوباره همين حوالي صداش جار مي زنه


توي روزهايي كه قدم ها دنبال آتيش، تا شايد نه كه از شادي برقصه، نه، فقط يخ نزنه

چشم ها روي كاغذ ها، بلكه به جاي لكه هاي چاي كلمه اي باد كرده باشه

دست ها توي فكر يك اتفاق، حتا كوچيك تر از حجم يه دكمه ي پيراهن

انگشت سبابه دنبال شيشه ي بخار گرفته، كه حتا به ياد بچگي حرف كوچكش رو بنويسه و زود پاك كنه

آره

اين روزها همه دنبال بهونه مي گردن كه …

مگه مهمه چي كار كنن؟

وقتي بهترين حسمون توي تنهايي مي گذره، مهمه مگه بگم كه قراره بعد پيدا كردن يه بهونه ي رنگ و رو رفته، چي كار كنيم؟!

نمي دونم

حالا اومدم بگم مي خام يه بهونه ي تازه به پرده ي ِ سرد ِ گوشت بدي

خبر تازه اي نيست

قديميه

ولي توي اين روزا شايد دوس داشته باشي،

بازم عكسش رو ببيني و با يه حس تازه گوش كني:

آ خرش يه شب ماه مياد بيرون

از سر اون كوه

بالاي دره

روي اين ميدون

ماه ميشه خندون

يه شب ماه مياد…

farhadweb

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این پست، نوشته ایست از دوستی برای نهم شهریور، سالمرگ «فرهاد مهراد»

دوستی که این روزها کمتر در وبلاگستان می بینمش و کمتر می نویسد.

«Freedom, Glory, Be Our Name»


«Freedom, Glory, Be Our Name»

Audio: Freedom, Glory, Be Our Name


«Freedom, Glory, Be Our Name»
written by Johnny B

Performed By:
Johnny B (Lead Vocals/Guitar)
Ali Eskandarian (Lead Vocals/Guitar)
Raam (Lead Vocals)
Esfand (Daf/Vocals)
Doug Wright (Bass)

Poetry read by Shoja Azari
Written by Shamloo

Chorus:
Arooj, Roja, Ana, Pooya, Andre

Produced By:
Freedon Glory Project and Andre Fratto

Engineered by Amos Halfi
Recorded at Skyline studio