بایگانی ماهانه: آوریل 2008

به احترامتان، کلاه از سر برمی دارم، آقای اولدفشن عزیز!


mr-oldfashioned

جناب آقای اولدفشن عزیز!

هیچ وقت آدمی نبودم که پشتکار درست و حسابی داشته باشم برای انجام کاری. مرد تصمیم های انجام نشده و نقشه های برباد رفته _ با همه جزئیاتی که گاه ساعتها وقت، صرف آنها شده است_. در عوض هر چه بخواهید از این شاخ به آن شاخ پریده ام و صد البته که لذتها برده ام از این زندگی، و دوستش داشته ام و هیچ گاه بر این عقیده نبوده ام که کار نیکو کردن از پر کردن است. هر چند که هر دو راه، مزایا و معایب فراوان دارد، اما، دور از چشم خودم، گاهی وقتها حسودی کرده ام به آدمهایی مثل شما که با پشتکاری مدام، یک کار را دنبال می کنید. مثل آن دوست دوران دانشجویی که روزی بیش از شانزده ساعت، مینیاتور کار می کرد.

روشی که دارید در گردآوری و انتشار مطالب وبلاگتان را بی هیچ شکی، و با اندکی حسادت، تحسین می کنم. بارها، لذت برده ام از انتخابهایتان و محضوض شده ام از توضیح واضحاتتان*.

به عنوان یک حرفه ای تبلیغات، انتخابهایتان را شاهکاری می دانم که کم از تلاش آفرینندگان آثار اصلی ندارد. به احترام قریحه، دید و قدرت انتخاب عالی شما، از جای بر می خیزم، کلاه از سر بر می دارم و به گرمی دستتان را می فشارم.

————————

* به جناب شاندرمن دوست داشتنی سلام گرم مرا ابلاغ نمایید، و بگویید به ایشان که همه ما، گاهی، حتی بیشتر از این حرف ها به این توضیح واضحات نیاز داریم.

VIVA REAL… FOR EVER!


realmadrid

به قول یارو، هرکی هرچی میخواد بگه بگه، ما که حال کردیم از این که پوزه این بارسایی ها به خاک مالیده شد…

برادران و خواهران ارجمند و همیشه در صحنه توجه فرمایند:

همانگونه که مطلعید دیشب بارسلونا با خفت هر چه تمامتر با دو گل به دپورتیوو باخت.

به همین مناسبت و همچنین به مناسبت گرامیداشت سی و یک امین قهرمانی در رئال در لالیگا، امشب پس از پایان بازی رئال با اتلتیکو، مجلس ترحیم + مجلس سرور و شادی و لهو و لعب در همین مکان برپا خواهد بود. حضور امت همیشه در صحنه در این مراسم مشت محکمی بر دهان یاوه گویان خواهد بود. از طرفداران بارسلونا با خرما و حلوای نذری پذیرایی خواهد شد.

باقی دوستان هرکی سهم خودشو بیاره با هم بزنیم تو رگ.

__________________________________

حیف شد. افتاد هفته دیگه… عیب نداره، هفته دیگه همینجا!

——————————

هه هه هه  مبارکه…. ما که خوش مان آمد. بازی خوبی بود با اوساسونا

بدون عنوان_24


dream_about_falling_down

مرد در آيينه ريش مي تراشيد و سيگار مي كشيد.

_(( ابن سيرين گويد اگر در خواب آلوسرخ و سياه را بوقت خود بيند دليل بر مال و خواسته بود و آلوي زرد دليل بر بيماري است اگر بيند كه آلوي زرد يا سرخ و سياه كه بطعم شيرين بود فرا گرفت يا كسي بدو داد و بخورد دليل كه بقدر آن مال و خواسته بيابد، اگر بيند آلوي زرد خورد و وقت آن نبود دليل كه بر غم و اندوه و مصيبت و عقوبت و اگر به طعم ترش، بهتر بود))

زن نگاه كرد به مرد و گفت: يادت نيست؟

مرد نگاه به زن از توي آينه و سيگار را خاموش كرد.

تهران/زمستان83

وبگردی (4)


گوسفند سیاه نوشته ایتالو کالوینو

چند طراحی فوق العاده علمی تخیلی

1001 آلبومی که قبل از مرگ باید بشنوید!

تصاویر ترکیبی زیبا از چِما مادوز

نقاشیهای فوق العاده از اریک گوستافسون

تقویم فلش

ساعت انسانی

سایت عکاسی پر از پرتره

آنلاین نقاشی بکشید و نقاشی دیگران را ببینید

تصاویر زیبا از آسمان قطب در شب

همانند اندی وارهول نقاشی کنید، با فتوشاپ!

تصویر پانوراما از بالای برج ایفل

شب که از نیمه می گذرد….


گاهي وقتها كه با صداي پاي روياها از خواب بيدار مي ­شوم ،خودم را مي ­بينم كه روبرويم نشسته است و سيگار مي ­كشد.

مي ­گويم: اينجا هم ولم نمي ­كني…؟

مي ­گويد: هيس…بچه ­ها خوابند….

مي ­گويم: برو…بگذار بخوابم. ولم كن… خسته ­ام…

آهسته، دود سيگارش را توي صورتم مي ­دهد و مي ­گويد _ با اشاره_ كه هيس! بچه ­ها خوابند.

دراز مي ­كشم، دستم را مي ­گذارم زير سرم، چشمانم را مي ­بندم و سعي مي ­كنم كه ساكت باشم… بچه­ ها خوابند!

سيگار نصفه را از دستش مي ­گيرم و دودش را می ­دهم به تاریکی و خاموشش مي ­كنم و به صداي پاي روياهايي گوش مي ­دهم كه آمده ­اند تا تو را بيدار كنند.

تهران/تابستان 77

باحاله…


iheartwordpressآقا این ورژن جدید وردپرس خیلی حال میده… مخصوصا این ادیتورش… هه هه هه!! به قول نمی دونم کی، لذت ببرید از وردپرس!