عذرخواهی نشانه شخصیت شماست!

  • آدمیزاد، یا «باشعور» است یا «بی‌شعور». حالت دیگری ندارد. یعنی «کم شعور» مثلا یا «نصفه باشعور» نداریم. یا هست یا نیست.
  • طبعن هیچ کس نمی‌خواهد «بی‌شعور» نامیده شود، اما همیشه آن چه که انتظار داریم رخ نمی‌دهد. بیش از آنکه تعریف ما از خودمان، شمای انسانی ما را رسم کند، این اعمال و -مخصوصن- عکس‌العمل های ما هستند که مختصات ما را به مخاطب‌مان ارائه می‌دهند.این عمل و عکس‌العمل‌ها نشان می‌دهد که چقدر شعور در ما درونی شده و به آن چه که می‌گوییم و ادعایش را داریم، می‌توانیم عمل کنیم.
  • «ادب»، همانقدر که در دنیای حقیقی، لازمه‌ی زندگی اجتماعی است، در دنیای مجازی هم لازم است. مخصوصن برای کسانی که حضور فعال در شبکه‌های اجنماعی دارند و ناگزیر از چالش با دیگرانند.
  • هر چند که حد و حدود آن گاهی وقت‌ها گم می‌شود. چون مثلا تو چهره طرف مقابل را نمی بینی و احساساتش را نمی‌توانی حدس بزنی و یا اینکه درک درستی از شخصیت او، سن، فهمش از زندگی و آستانه تحمل او نداری. گاهی به خاطر همین برداشت‌های اشتباه، حد و مرز رابطه را گم می‌کنی.
  • منطقن آدم، اشتباه می‌کند و بابت این اشتباه، ضرری به کسی می‌رسد یا مثلا احساسات کسی را جریحه‌دار می‌کند. اشتباه اگر به عمد نباشد، یعنی در پی دیگرآزاری نباشد، قابل جبران است. در دنیای اینترنت و انبوه ارتباط‌های موجود در آن و به ویژه شبکه‌های اجتماعی که سطح تداخل افکار بالا می‌رود، بروز برخی اشتباه‌ها اجتناب ناپذیر است که آن هم ناشی از شناخت ناکافی از همدیگر است.
  • «بزرگترین مشکل بشر مدرن، سوءتفاهم است.» نمی‌دانم چه کسی این را گفته، شاید هم خودم گفته باشم، نمی‌دانم. اما این را می‌دانم که کاملن درست گفته. با نگاهی گذرا به زندگی روزمره و کیفیت ارتباط با دیگران، کاملا مشخص می‌شود که بخش عمده‌ای از وقت ما، همواره صرف از بین بردن سوءتفاهم‌ها و بازگشت شرایط به حالت عادی است؛ تمامی این سوءتفاهم‌ها، عمومن از دو نقطه آغاز می‌شوند: اول شناخت ناکافی از یکدیگر، و دوم، ناتوانی در بیان منظور واقعی!
  • هر دو این علل، عوامل بسیاری دارند. ممکن است از آموزش ناکافی مهارت‌های زندگی _فردی و اجتماعی- نشات بگیرند، یا از مخاطبی که ما در ذهن ساخته‌ایم و هیچ شباهتی با مخاطب واقعی ندارد و خیلی چیزهای دیگر.
  • «زندگی، اشتباهات را با پس گردنی یادآوری می‌کند» (نقل به مضمون) این را هم نمی دانم کی گفته، اما مطمئنم من نگفته‌ام! اما این را می‌دانم که شدت «پس گردنی»، با شدت اشتباه معمولن همخوانی دارد. اما این ما هستیم که با پر و بال دادن به آن اشتباه و پس گردنی، یا کوچک و خوار شمردن آن، شدت و ضعف آن را دستکاری می‌کنیم. مطمئنن «شعور» و «شخصیت» و «درک» آدم‌ها، در این دستکاری نقش اساسی را ایفا می‌کند.
  • برای جبران بسیاری از اشتباه‌ها، واقعن کار زیادی نمی‌توان انجام داد، چون بسیاری از آن‌ها از دایره‌ی اختیار ما خارجند. اما، تقریبن تمامی سوءتفاهم‌ها را می‌توان برطرف کرد. اگر هر دو طرف «عاقل» باشند. سوءتفاهم امری ست که از آن گریزی نیست. اما می‌توان با اندکی صبر، با تحلیل درست و منطقی، و با اندکی فروتنی و گذشت، سوءتفاهم‌ها را از میان برداشت. خیلی وقت‌ها، باید غرور را کنار گذاشت. باید پذیرفت که اشتباه کرده‌ایم و باید برای جبران آن بکوشیم. پند نمی‌دهم و نصیحت نمی‌کنم. واقعن معتقدم که باید همینطور رفتار کرد. چیزی که خودم هم به شدت در آن مبتدی‌ام و ضعف دارم.

بیان دیدگاه